هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

هوراد جوانمرد نیک

اصلا نفهميدم چي شد

1391/9/11 12:09
510 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيز دل مامان برام خيلي ناراحت كننده است كه اين خبرو بنويسم اما چون ميخوام توي وبلاگت باشه مي نويسم 5شنبه ظهر وقتي كه مامان و بابا داشتن ناهار ميخوردن و جنابعالي بعد از خوردن ناهارتون مشغول ديدن كارتون بودين يه دفعه بلند شدي و صندلي كوچولوت برگشت به عقب و يه فاصله چند سانتيو افتادي ماماني اصلا فكر نميكرد اتفاق مهمي افتاده باشه اما اونقدر گريه كردي كه ماماني و بابايي سفره ناهار و ول كردن و سوار پري شدن كه ببرنت دكتر اما همونجا توي ماشين خوابت برد ناچار برگشتن عصر كه بيدار شدي بازم شروع كردي به گريه اما اين بار هرچي تلاش كرديم قفل فرمون پري باز نشد خاله كه خدا خيرش بده و اومد و ما را بد دكتر بعد از عكس و اين حرفا دكتر گفت كه مچ گل پسر..... ماماني همونجا زد زير گريه هر چي بابايي و خاله چونه زدن كه گچ نگيره دكتر گفت اين بهترين راهه و تو دردونه مامان و بابا توي بغل ماماني اون دست قشنگتو گچ گرفتن مامان بميره برات بخدا اصلا نميدونم چي شد اينقدر اين اتفاق بچه گانه و ساده بود كه كسي باورش نميشه در فاصله چند سانتي متري اين اتفاق افتاده باشه نميدونم شايد حكمت خدا بوده يا اينكه لطف بوده و از اتفاق بزرگتري جلوگيري كرده به هر خدايا شكرت

الان ماماني گريش گرفته باشه بقيشو بعدا برات مي نويسم......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زری مامان مهدیار
18 آذر 91 18:07
عزیزم بلا دوره ایشالا
خدا رو شکر کن که اتفاق بدتری نیفتاده ایشالا زودی خوب می شه


ممنون عزيزم خدا همه بچه ها رو حفظ كنه