هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

هوراد جوانمرد نیک

مسافرت

1392/5/1 10:25
784 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلكم خيلي وقته چيزي براي دردونه ننوشتم اتفاقات زيادي افتاده بته عدس خدا رو شكر و از دعاي خير دوستان آبله مرغونش خوب شد البته خيلي شديد نبود و ماماني يه كم ته دلش نگرانه كه دوباره نگيري . پريساي طفلك اما از آبله مرغونه تو نتونست فرار كنه و 20 روزي بعد از تو يه دفعه صورتش پر از دونه هاي آبله مرغون شد طفلك اذيت شد اما خوب بود كه الان گرفت هرچند الانم يه كم دير بود...

 

نمي دونم در مورد امتحانا و اينكه ماماني و هوراد و بابايي 3 تايي رفتن تا ماماني امتحان بده چيزي گفتم يا نه اما موضوع از اين قرار بود كه 3 تايي بار سفرو بستيم و راهي خونه خاله جون شديم و ماماني اونجا امتحاناش خدارو شكر داد و الان كه اين مطلبو مي نويسم نمره هاي ماماني هم اومده و خدا رو شكر نمره هاي خوبين پسر خوشگلم مي دونم بخاطر ماماني خيلي اذيت شدي مامانو ببخش عزيزم بي نهايت دوست دارمممم

از اول تير تا الان به اميد و لطف خدا تونستيم 2 بار بريم شمال بار اول تنها بوديم اما خب با جوجه و شنا و ... كلي خوش گذشت قربونت برم كه از شنا كردن خسته نمي شي ببخش كه نتونستيم بريم سوار قايق بشيم وقتي اومديم خونه گفتي ماماني ستايش كجا رفته گفتم رفته شمال گفتي ما كه رفتيم دريا كه پول نداشتيم سوار قايق بشيم و ماماني كلي خجالت كشيد البته عزيزم خدا رو شكر ميكنم  و خوشحالم كه متوجه مي شي كه هميشه نميشه هرچيزيو كه مي خواي داشته باشي...

اين دفعه با خاله ها و بابابزرگ و مامان بزرگ رفتيم و كلي خوش گذشت البته اميد هم بود اما خب به خاطر اينكه دائم سر وسايل همديگه با هم بحث دارين نتونستين خيلي با هم خوش باشين ...

الان بابابزرگ اينا هنوز شمالن هرچند ما مجبور شديم به دلائلي برگرديم ببخش كه مسافرتتو خراب كرديم عزيزم.

پسر خوشگلم خيلي چيزا ياد گرفتي شعر بچه بي دندون . چند تا شعر ديگه تا 12 رو هم بدون غلط مي شماري سوره توحيد رو هم مي خوني 7-8 تايي كلمه انگليسي هم ميگي مامان قربونت برههههههه

دوست دارممممممممم عسللللللل

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامی ارمیا
1 مرداد 92 11:40
ارمیای من تو مسابقه نینی شکمو شرکت کرده و واسه برنده شدن به رای شما نیاز داره . عکسشو ببینید بعد رای بدین . لطفا کد 589 را به ش 20008080200 پیامک کنید
زری مامان مهدیار
22 مرداد 92 11:06
واااااااای گل پسرمون آبله مرغون گرفته بود؟
اصلاً دیگه اسمش هم که میاد همه ی وجودم می لرزه
مهدیار دو سه ماه پیش گرفت و به فاصله ی 15 روز بعدش هم من گرفتم واقعاً وحشتناک بود
من 15 روز پسرم رو به خاطر آبله مرغون و بارداری خودم ندیدم آخرشم گرفتم



سلام عزيزم آخي جانم چقدر بهتون سخت گذشته ببخشيد دير پيغامو ديدم الان كه ايشالله بهترين؟؟؟
مهديار جونو ببوسين
زری مامان مهدیار
22 مرداد 92 11:07
خدا رو شکر که مامانی هم با موفقیت امتحاناتش رو پشت سر گذاشت ایشالا که همیشه موفق باشید مامان پر تلاش