هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

هوراد جوانمرد نیک

دم عيدي

1391/12/27 12:21
420 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيزم مي خواستم پست قبليتو كامل كنم اما نشد نميدونم اينترنت مشكل داره يا سايت

اون روزم همين مشكل پيش اومد و مجبور شدم پستو نيمه كاره بگذارم.

عسلم 2 هفته پيش خونه عمو علي اينا مهمون بوديم آخه زهره جان مي خواست تو و شهابو ببينه عمو علي هم زحمت كشيدو همه فاميلو دور هم جمع كرد روز خوبي بود و خوش گذشت اما شب موقع برگشت شايد به دليل باز بودن پنجره و شايد به هزار و يك دليل ديگه تو مريض شدي اول فكر كرديم فقط يه سرماخوردگي معموليه اما متاسفانه اينطوري نشد و هفته دوم بدجور تب كردي شب تا صبح بيدار بوديم پاشويه شربت  شياف اما هيچكدوم كارساز نبود حتي انتي بيوتيك دكتر هم كاري نكرد ساعت 4 برديمت كلينيك بهبد اما قربون اون روحيت برم اونقدر خوش اخلاق با دكتر رفتار كردي كه اصلان نفهميد تو حالت چطوريه نميدون شايدم به دليل خواب آلودگي خودش بود !!!

خلاصه هفته سختي با موندن مامان و بابا خونه پيش گل پسر و تباي طولاني شبانه طي شد البته يادم رفت بگم كه دوباره برديمت پيش دكتر خودت خيلي خوب معاينت كرد و خنديدناي تو هم به اشتباه ننداختش و گفت كه دچار برونشيت شدي و كوتريموكسازول 400 هر 12 ساعت 5/7 سي سي برات نوشت و گفت همون آزيترومايسين رو هم ادامه و بده اگه تا 5شنبه تبش پايين نيومد به من زنگ بزن نميدوني تا 5شنبه چطور گذشت مامان همش فكراي به هم ريخته داشت نكنه مي خواست دردونه رو بستري.....

خدارو هزاران هزار بار شكر كه دردونه چهارشنبه شب از دعاي مامان بزرگ و دوستان  اومد پايين و يه دفعه عسلك پا شد و شروع به بازي و سواري با ماشين شارژي كرد خدا رو شكر

الان كه اينو مي نويسم پيش مامان بزرگي آخه مامان بزرگ اولتيماتوم داد كه اين 3 روزم گلدونمو مهد نبرين تا حالش خوب بشه البته همون اول صبح مامان بزرگ زنگ زد كه داري گريه ميكني وقتي صداي گريتو شنيدم دلم ريش ريش شد زنگ زدم به خاله ناهيد دستش درد نكنه اونم بنده خدا خواب آلود زود خودشو رسوند به شما و زنگ زد كه حالش خوبه نگران نباش.

يارم رفت بگم ديروز بردمت آرايشگاه و موهاتو كوتاه كردم گريه كه نكردي هيچي كلي هم مزه ريختي خانم آرايشگر كه مي رفت كارب بكنه داد مي زدي خانم كجا رفتي بيا

الهي من قربونت برم فشن خوشگل من چقدر ناز شدي عزيزم هزار ماشالله

امروز رفتم برا چادر خريدم اما مي خوام قايمش كنم روز عيد بهت بدم كه كلي خوشحال بشي  هزاران هزار بار مي بوشمت نازنينم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زری مامان مهدیار
4 فروردین 92 18:50
بر سر سفره ی احساس اگر جایی بود، سخن ساده ی تبریک را جا بدهید.
سین هشتم، سخن ساده ی تبریک من است. جا سر سفره اگر نیست به دلها بدهید.
نوروز پیروز.


سلام عزيزم عيد شما هم مباركككككككككك