نامه سي ام (سفر)
سلام به گل محمدي مامان و بابا ببخشيد پسرم كه ماماني نتونست دو روز برات چيزي بنويسه آخه ماماني وقتش پر بود تو خونه هم كه هنوز از اينترنت خبري نيست هرچند اين دو روزم اتفاق خاصي نيفتاد
خوشگل مامان بالاخره سفرمون جور شد فردا به اميد خدا راهي شمال مي شيم ايشاءالله كه حسابي بهمون خوش بگذره و خاطرات خوشي رو برامون رقم بزنه البته گلدونه من درسته كه خيلي از موارد هستن كه ميتونن باعث خوش گذشتن يا بد گذشتن بشن اما مطمئنن مهمترينش خود ما هستيم اگه وقتي مي ريم سفر توقعاتمونو كم كنيم و باسختيايي كه مخصوص سفره با خنده روبرو بشيم حتما حتما خوش ميگذره وقتي ميريم تو طبيعت كه بهمون خوش بگذره ديگه نبايد به فكر اين باشيم كه كثيف بشيم و.... بايد خودتو بسپاري به طبيعت و نهايت لذتو ببري اين 2 مين سفرته قربون اون قد و بالاي كوچولوت برم
عسل مامان ديشب بازم بد قلقي كردي ميدونم دست خودت نيست اما ماماني امروز با چشم بسته اومد سركار اصلا دلم نمي خواست چشمامو باز كنم آخه خيلي خوابم مي ياد
دوست دارييييييممممممم خيلي زياد