نامه چهلم(داغغغ)

سلام گلدونه دوست داشتنی, تو و بابای دوست داشتنی الان خواب هستین مامانی اومده  یه گوشه دنج پیدا کرده تااتفاقات امروزو بنویسه آخه قند عسل تا کامپیوترو میبینه به به کنان می یاد سراغشو فرمونو (منظور موسه) از دست مامانی میگیره و دیگه بقیشو خودتون حدس بزنین!!

امروز خاله شهلا مامانی رو از سرکار رسوند خونه دستش درد نکنه کلی کیف داد چون 1 ساعتی زودتر اومدم پیش گل پسر ,هوراد و مامان بزرگ که در حال بازی کردن بودن کلی با دیدن مامانی ذوق کردن

آخی نازی بابابزرگ پاش درد میکنه چندروزیه نتونسته بره بیرون فرشته کوچولوی خونه باید برای بابابزرگ دعا کنه تا پاش خوب بشه آخه خدا جون حرفای نی نی کوچولوها رو زود زود میشنوه و جواب میده قربون پسر مهربونم برم

امشب بالاخره مامانی تونست از اینترنت خونه استفاده کنه وبلاگ دوستای خوشگلتو ببینه و نظر بذاره آخ جان چقدر بچه ها پاک و دوست داشتنی هستن خدایا همه بچه ها رو توی دستای مهربونت حفظ کن

امشب کیک دیشبو خوردیمو به قول بابایی با یه جشن چند دقیقه ای تمومش کردیم آخه گل پسر بدجوری رفته بود تو نخ شمع کیک ,بعدشم دستشو کرد توی خامه ها و داد به بابایی که بخوره چه پسر سخاوتمندی فدای شما بشم.

قندعسلمون یاد گرفته که به چیزای داغ نباید دست بزنه بخاری رو که میبینه میگه داغغغ قربونش برم که اینقدر حرف گوش کنه

مامانی بدجوری خوابش گرفته دوست دارم خیلی زیاد حتی توی خواب