نامه سي و نهم(روز شيرين 24مهر)

سلام و صد سلام به گل پسر مامان و بابا    

ديشب خان باشتين اولين غذاي رستوراني رو تجربه كرد عزيزم وقتي گذاشتيمش روي صندلي غذا خوري كنار ميز خودمون كلي كيف كرد بقيه بچه ها رو كه مي ديد جيغ مي كشيد و مي خنديد

و ماهياي تو آكواريوم رو هم بررسي ميكرد خلاصه خيلي خوش گذشت خدارو شكر ماماني و بابايي تصميم گرفتن هرچندوقت يكبار پسر خوشگلشونو به رستوران ببرن تا كلي كيف كنه.                 

موقع برگشت به خونه ماماني و بابايي كم آورده بودنو يه جورايي پنچر  هر چند با مرور خاطرات روز 24 ام انرژشون بيشتر شد روز خيلي خيلي قشنگي بود يادش به خير ‘

گل پسر با دردسر خوابيد                                   و تا صبح چندين بار بيدار شد امروز ماماني خيلي خوابش مي ياد  هرچند هنوز كيك ديشبو نخورديم امشب به اميد خدا يه جشن كوچولوي 3 نفره ميگيريم   

ماماني رو ببخش اگه اين روزا كم مي نويسه هم اينكه يه كم خستس هم كارش زياده و هم  داره يه كوچولو مطالعه كاري ميكنه

راستي ماماني امروز عكساي تولد اميتيس خوشگلو ديدم كوچولوي دوست داشتني‘ ايشاءلله به اميد خدا براي تو هم يه تولد شيرين بگيريم