هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

هوراد جوانمرد نیک

نامه پنجاه و پنجم(پرستار)

1390/12/1 21:20
555 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به مهربونترین پسر دنیا قند عسلم الان که این نامه رو می نویسم تو مشغوله بازی با مامان بزرگ هستی آخه بابایی رفته ماموریت

بعد از عمل مامان بزرگ و بابابزرگ مشکلات زیادی رو گذروندیم و مامانی داشت توی کارش مشکل پیش می یومد که بالاخره یه پرستار پیدا کردیم تا از تو مواظبت کنه و هوای مامان بزرگ و بابایزرگ رو هم  داشته باشه خدا رو شکر خانم خوبیه الان 6 روزه که پیشتونه امیدوارم که که برای هر دومون خیر داشته باشه

هرچند مامان بزرگ الانم نمیذاره که پرستار تورو بشوره میگه می ترسم بچم بسوزه خودش پوشکت میکنه و غذا میده خلاصه پرستارم کار زیادی برات نمیکنه یعنی مامان بزرگ نمیذاره هرچند خدارو شکر همین که مامانی خیالش از بابت تو راحته خیلی خوبه

خدایا بابایی رو سلامت به ما برگردون بابایی خیلی دوست داریمممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابای هوراد
8 اسفند 90 15:06
سلام پسر عزیزم عزیزم ببخشید که موقع رفتن به ماموریت باهات خداحافظی نکردم هرچند خوابیده بودی و ندیدمت راستش طاقت نداشتم ببینمت و بعد برم سفر اونوقت دلم تو مدت دوری از تو و مامان منفجر می شد. خیلی دوستون دارم عزیزم. شکر خدا که دوباره برگشتم پیشتون. دوستون دارم...بوس بوس