نامه پنجاه و پنجم(پرستار)
سلام به مهربونترین پسر دنیا قند عسلم الان که این نامه رو می نویسم تو مشغوله بازی با مامان بزرگ هستی آخه بابایی رفته ماموریت
بعد از عمل مامان بزرگ و بابابزرگ مشکلات زیادی رو گذروندیم و مامانی داشت توی کارش مشکل پیش می یومد که بالاخره یه پرستار پیدا کردیم تا از تو مواظبت کنه و هوای مامان بزرگ و بابایزرگ رو هم داشته باشه خدا رو شکر خانم خوبیه الان 6 روزه که پیشتونه امیدوارم که که برای هر دومون خیر داشته باشه
هرچند مامان بزرگ الانم نمیذاره که پرستار تورو بشوره میگه می ترسم بچم بسوزه خودش پوشکت میکنه و غذا میده خلاصه پرستارم کار زیادی برات نمیکنه یعنی مامان بزرگ نمیذاره هرچند خدارو شکر همین که مامانی خیالش از بابت تو راحته خیلی خوبه
خدایا بابایی رو سلامت به ما برگردون بابایی خیلی دوست داریمممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی